سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق دروغین

شاعر مریم حیدرزاده  

 

 

 

 

 اونی که گفتم نرو گفت  نمی شه                                                                 دیروز رفت واسه همیشه                  وقتی می خواست بره من رو صدا کرد
وایساد و تو چشمای من نگاه کرد
گفت می دونی خودت
واسم عزیزی
 
این اشکا رم بهتره که نریزی
باید برم سفر واسم بهتره
 
ولی کسی کهمونده عاشقتره
تقدیر ما از اولم همین بود
 
یکی تو آسمون یکی زمین بود
هرجا برم همیشه ایرونی ام
غرق یه جور حس پریشونی ام
 
خدا نخواست همیشه پیشم باشی
 
ولی مهم اینه که
مریم باشی
 
تو تقدیر ما هر چی حیرونیه
مال خطوط روی پیشونیه
شاید اگه دائم بودی کنارم
یه روز می دیدیم که دوست ندارم
می خوام برم که تا ابد بمونم
سخته برای هر دو مون می دونم
 
گریه نکن گریه ها تو نگه دار
لازم می شه گریه برای دیدار
نذار پر گریه بشه
خاطره
 
هر کی اشک نریزه عاشقتره
 
اون کسی که می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
 
بذار برم یه مدتی بمونم
شاید که قدر اینجا رو بدونم
اصلا شاید اونجا دووم نیارم
یا ناتموم بمونه اونجا کارم
دعا نکن اونجا بهم نسازه
 
آدم که حرفش دو تا شد
می بازه
 


[ سه شنبه 89/1/3 ] [ 8:17 عصر ] [ یونس ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
مرجع خریدفروش صنعتی بک لینک فا