سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق دروغین


ملا

 
خر نخریدم انشاءالله ...! چاپ ارسال به دوست
01 شهریور 1388 ساعت 22:37

 

ملانصرالدین روزی به بازار رفت تا دراز گوشی بخرد. مردی پیش آمد و پرسید: کجا می روی؟ گفت:ب ه بازار تا درازگوشی بخرم .
مردگفت: انشاءالله بگوی. گفت: اینجا چه لازم که این سخن بگویم؟ درازکوش در بازار است و پول در جیبم. چون به بازار رسید پولش را بدزدیدند.
چون باز می گشت، همان مرد به استقبالش آمد و گفت: از کجا می آیی؟
گفت: از بازار می آیم انشاءالله، پولم را زدند انشاءالله ، خر نخریدم انشاءالله و دست از پا درازتر بازگشتم ان شاءالله!


[ پنج شنبه 89/1/5 ] [ 4:18 عصر ] [ یونس ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
مرجع خریدفروش صنعتی بک لینک فا