سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق دروغین

عشق یعنی وختنها از درون،
عشق یعنی سوختن تا ساختن ،
عشق یعنی عقل و دین را باختن ،
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،
عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،
عشق یعنی می ستایم من تو را ،
عشق یعنی در پی تو در به در ،
عشق یعنی یک بیابان درد سر،
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر،
عشق یعنی تو بران از خود مرا ،
عشق یعنی باز می خوانم تو را ،
عشق یعنی بگذری از آبرو ،
عشق یعنی کلبه های آرزو،
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ،
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،
عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،
عشق یعنی سروهای سر بلند ،
عشق یعنی خارها هم گل کنند،
عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،
عشق یعنی سایه بانم من تو را ،
عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،
عشق یعنی می پرستم من تو را،
عشق یعنی آن نخستین حرفها ،
عشق یعنی در میان برفها ،
عشق یعنی یاد آن روز نخست ،
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ،
عشق یعنی تک درختی در کویر ،
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،
عشق یعنی بگذری از هفت خان ،
عشق یعنی آرش و تیر و کمان ...

عشق یعنی بی پروا شدن    سعی از قطره تا دریا شدن


[ جمعه 90/4/24 ] [ 12:45 صبح ] [ یونس ]

 

 

 

 
بذار یواش شروع کنم ? همنفس گلم ? سلام

 

آرزوهام راضی شدن ? دیگه بهت نمیرسم

گفتم چیا گفتی بهم ? گفتی که آینده داری

دنیا همش عاشقی نیس? گریه داری ? خنده داری

گفتم که گفتی من باشم ? به لحظه هات نمیرسی

به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی

خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره

رویاها کاله و دسات خیال چیدن نداره

گفتم که گفتی زتدگیت غصه داره ? سفر داره

هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره

گفتم تو گفتی رویاها مال شبای شاعراس

شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس

مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن

تلخیاشو خوب می چشن ? غصه هاشو خوب میدونن

گفتم فقط میخوای واست یه حس محترم باشم

عاشقیمو قایم کنم ? تو طالع تو کم باشم

گفتم که گفتی ما دو تا به درد هم نمیخوریم

ولی یه جا مثل همیم ? هردومون از غصه پریم

گفتم تو گفتی میتونیم یادی کنیم از همدیگه

اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمیگه

گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداست

حرف تو رو چشم منه اما اینام دست خداس

هرچی که تو گفته بودی گفتم به دل بی کم و بیش

حال خودم ؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش

این حرفای خودت بوده ? از من دیوونه تر دیدی ؟

اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی

دلم که حرفاتو شنید اول که باورش نشد

ولی نه ? بهتره بگم ? نفهمیدش ? سرش نشد

یه جوری مات و غم زده فقط به دورا خیره شد

رنگ از رخش ? نه نپرید ? شکست و مرد و تیره شد

بلور رویاهام ولی چکید مث خواب تگرگ

آرزوهام از هم ? رسید ته کوچه ی مرگ

راستش ازم چیزی نموند به جز همین جسم ظریف

خوب میدونی چی میکشه غریب تو خونه ی حریف

نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست

رویا و آرزوم که هیچ ? حتی دل دیوونه نیست

زیبا باید تنهایی من این نامه رو سیا کنم

رسم گذشته ها میگه باید به تو نگا کنم

حرفاتو گفتم به خودت ? ببینی راستی تو زدی

اصلا توی ذات تو هست ? یه همچی چیزی بلدی ؟

اگر تو بیداری بودم ? بشین میادش خبرم

اگر نگفتی بنویس ? من میخوام از خواب بپرم

دوست دارم ? چه توی خواب چه توی مرگ و بیداری

فدای یه تار موهات ? که تو منو دوس نداری

مواظب آدما باش ? زندگی گرگه زیبا جون

خدای رویای منم ? هنوز بزرگه زیباجون

طعم تلخ واقعیت

 


[ جمعه 89/11/15 ] [ 1:37 صبح ] [ یونس ]
در دسته بندی: کاریکاتور

آلبرت انیشتین

آلفرد هیچکاک

ارنست همینگوی

ایگور استراوینسکی


پابلو پیکاسو

چارلی چاپلین

زیگموند فروید

سالوادور دالی

کارل مارکس


کورت گودل

لوکوربوزیه


ویلیام باتلر ییتس

منبع: کاریکاتور مشاهیر جهان (http://www.parsijoke.com/?p=150)


[ چهارشنبه 89/4/16 ] [ 9:27 عصر ] [ یونس ]
یا تو یا هیچ کس دیگه از دست تو و ترانه هات خسته شدم
 دیگه از شنیدن رنگ صدات خسته شدم
 چه جوری بگم هنوز خیلی دوست دارم ولی
 انگار از
بیشتر از این بودن باهات خسته شدم
 منی که عمرم و زندگیم تو چشمای تو بود
 باورت نمی شه که از رنگ چشات خسته شدم
 انقدر نگام کردی که دیگه زد به سرم
 از اون آتیش خوابیده تو نگات خسته شدم
 تو به من می گی بی انصافم و حق داری بگی
 با کدوم بهونه بنویسم برات
خسته شدم
 انقد آب و هوا واسم عروض کردی که من
 آخر از دست همون آب و هوات خسته شدم
 گفتم این کار و نکن کردی و رفتی و ببین
دیدی آخر از تموم اون کارات خسته شدم
 حرفات انگار دیگه روی دل من نمی شینه
انقدر عوض شدی که من به جات خسته شدم
شب و روزات مث روز و
شبای قدیم نبود
 از دس تفاوت روز و شبات خسته شدم
 دیگه فرقی نداره پیشت باشم یا نباشم
 تو یه بی تفاوتی ،‌ من از فضات خسته شدم
 دوس داری بری ، برو ، دلت می خواد باشی بمون
 من که از تمام حرف و تصمیمات خسته شدم
 انقدر صدام نکردی از خودم بدم میاد
از
این اسم مریم و نگفتنات خسته شدم
 یه روزی غریبه ای ، یه روز آشنا، من از
 بازی زشت غریب آشنات خسته شدم
 تو چی فکر کردی خیال کردی من عاشق می مونم
 من از این فکرای غرق ادعات خسته شدم
 واسه تو حتی دیگه شبا دعا نمی کنم
 راستشو بخوای دیگه من از دعات خسته
شدم
 من شکایت تو رو به کی کنم ؟ برم کجا ؟
 به جون خودت قسم نه ،‌ به خدات خسته شدم
چه قدر ببخشمت من دیگه چیزی ندارم
 به خدا از دس این همه خطات خسته شدم
 روزی صد تا غم و غصه توی قلبم می ذاری
 منم آدمم از این درد و بلات خسته شدم
 انقدر واست می میرم
واسه من تب می کنی ؟
 حق دارم از این دل بی اعتنات خسته شدم
 تو خودت منو نخواستی ، من گناهی ندارم
 از دس اون چشای دور از وفات خسته شدم
 شعر و اینجوری نوشتم کسی با خبر نشه
 مثلا من از تو و خاطره هات خسته شدم
 کی می دونه تو پشیمون شدی و نوشتی که
 حتی از دیدن عکس و هدیه هات خسته شدم
 ای خدا ،‌ اینو فقط من و تو و اون می دونیم
 نشونم بده یه جور راه نجات ، خسته شدم


[ یکشنبه 89/2/19 ] [ 10:6 عصر ] [ یونس ]


زیر درخت آرزو

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه
می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم
می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم
می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی
امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه
اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن
راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه
ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم
شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم
ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم
به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی
اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی
تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی
نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها
boy iran is offline  

[ چهارشنبه 89/2/8 ] [ 10:33 عصر ] [ یونس ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
مرجع خریدفروش صنعتی بک لینک فا